سینما و تلویزیون

سخنان داوود نژاد درباره کارگردان درگذشته ایرانی و ابراز تاسف ایشان

  • سخنان داوود نژاد درباره کارگردان درگذشته ایرانی و ابراز تاسف ایشان

    سخنان داوود نژاد درباره کارگردان درگذشته ایرانی

    سخنان داوود نژاد درباره کارگردان درگذشته ایرانی و ابراز تاسف ایشان . در ادامه خبر سخنان علیرضا داوود نژاد فیلم نامه نویس ،

    درباره کامبوزیا پرتوی ، کارگردان پیشکسوت پرکشیده. با ما همراه باشید.

    سخنان داوود نژاد درباره کارگردان درگذشته ایرانی و ابراز تاسف ایشان
    سخنان داوود نژاد درباره کارگردان درگذشته ایرانی و ابراز تاسف ایشان

    علیرضا داودنژاد که فیلم نامه “فراری” اش را کامبوزیا پرتوی ،

    به نگارش درآورده است، در پی درگذشت این فیلم نامه نویسی،

    و کارگردان متنی را منتشر کرد.

    این کارگردان سینمای ایران در نوشتاری که در اختیار ایسنا گذاشت،

    نوشت: “کامبوزیا پرتوی!

    سایه ساری بود. ابری پر بار . هر جا بارید سبزه دمید و بهار شد.

    نویسنده. کارگردان. تهیه کننده. همراه. مشاور. دستیار.

    بازیگر و بالاتر از همه دوست. محرم راز. رفیق. رفیق باز ….

    بی مضایقه همکاری می کرد. تفرعن نمی شناخت.

    صندلی هم جابه جا می کرد دلباخته سینما بود.

    شکارچی ایده ها. قصه پردازی با حوصله. تفکری انتقادی.

    تخیلی خلاق و بالاتر از همه سرشار از احترام به آدمی .

    سرشار از محبت به موجودات.

    سایه ساری بود پرتوی. سایه اش بر من هم افتاد.

    در آن روزها خسته و گیج و تنها بودم. شبی را با او سحر کردم.

    به میدان آمد . تمام و کمال. خانه اش پلاس می شدم.

    جارو می زد. می شست. می پخت. چه دستپختی.

    چه باقلاقاتقی. چه حلیم بادمجانی. چه نعنا داغی….

    اولین بار که به خانه اش پا گذاشتم دانستم آنجا کجاست.

    خانه هنرمندی تمام عیار. کتابخوان. پژوهشگر. فیلم نامه نویس .

    از «گربه آوازخوان» تا «دایره » از «من ترانه پانزده سال دارم»

    تا «کودکی پیامبر »….

    او در آن خانه کوچک به چه سفرها که نرفت.

    چه ادم ها که نساخت. و چه یادگارها که برای سینمای ایران،

    به جا نگذاشت. من از آخرین خوشه چینانش بودم.

    گلنار و نادر “فراری” با قلم او به سخن درآمدند.

    اولین اتود گفتگوی آن دو نیز توسط محسن تنابنده و خود او زده شد.

    در ماشین. در راه رشت برای پیدا کردن بازیگر. نادر پشت فرمان،

    با گلنار که کنارش نشسته بود صحبت میکرد. نادر محسن تنابنده بود،

    و گلنار کامبوزیا پرتوی. نادر فی البداهه میپرسید و گلنار ،

    فی البداهه جواب می داد. گلنار فی البداهه می پرسید ،

    و نادر فی البداهه جواب می داد. همانجا فیلم را دیدم. کار تمام بود.

    پرتوی با آن تواضع و افتاده حالی منحصر به فردش اعجوبه ای بود.

    پرونده یا کتابی ماندگار از چهل سال تاریخ سینمای ایران.

    بازشناسی حرفه ای پرتوی به عنوان هنرمندی جریان ساز ،

    همه فن حریف و محبوب در میان مردم و سینماگران ،

    و معرفی او به نسل تازه وظیفه آنهایی ست که همچون او ،

    خود را به حفظ و رونق و اعتلای سینمای ایران،

    متعهد می دانند. تسلیت به همسر دلسوزش.

    تسلیت به پسر نازنینش. تسلیت به خانواده ارجمندش .

    تسلیت به سینما . تسلیت به هنر . تسلیت به ایران…”

    کامبوزیا پرتوی ۴ آذر ماه از دنیا رفت. او برای عمل قلب،

    به بیمارستان مراجعه کرده بود که به دلیل ابتلا به کرونا درگذشت.

    گردآوری: سایت خبری نیمکت

    میانگین امتیازات ۵ از ۵
    از مجموع ۱ رای

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    دکمه بازگشت به بالا